برو ای ترک که ترک تو سمتگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد پیمان تو با ما و وفا با دیگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر وهمسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار وخس بادیه بستر کردم ؟
در ودیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک ریزان هس دامن مادر کردم
ای بس شب به امیدی که زنی حلقه به در
دیده را حلقه صفت دوخته بر در کردم
شهریارا به جفا کرده چو خاکم پال مال
آنکه من خاک رهش را به سر افسر کردم