نوشته شده توسط : SEVAN



:: بازدید از این مطلب : 177
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

دیدنیهای دل امشب


از سر شب همه بیرنگه


شهرزاد قصه گو امشب


قصه هایش خشکیده بر لب


تو بتاب به قلب خسته ام


جون به لب رسیده امشب


نکنه وقت جنون


شده باز دلم دیوونه


داره با خودش می خونه


کاشکی دل عاشق بمونه


دنیا وارونه و گل از سنگه

عاشقی بدون تو بیرنگه


آسمون خاموش امشب


بی نوازنده وبی آهنگ



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

با تب تنهایی جانکاه خویش


زیر باران می سپارم راه خویش


سیل غم در سینه غوغا می کند


قطره ی دل میل دریا می کند


قطره ی تنها کجا, دریا کجا


دور ماندم از رفیقان تا کجا ؟


همدلی کو تا شوم همراه او


سر نهم هر جا که خاطر خواه او !


شاید از این تیرگی ها بگذریم .


ره به سوی روشنایی ها بریم .


می روم , شاید کسی پیدا شود.


بی تو کی این قطره دل, دریا شود ؟



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

اومدی تو سر نوشتم بی بهونه پاگذاشتی

اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی

رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا

من ودل امانشستیم چشم براهت لب دریا

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحظه های بی تو بودن می گذره اما به سختی

دل تنها و غریبم داره این گوشه می میره

ولی حتی وقت مردن باز سراغت و می گیره

برسد روزی که دیگه قهر دریا شد خونم

اما تا دریای عشقت باز گوشه ای می مونم



:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

انسان چیست ؟

شنبه : به دنیا می آید

یکشنبه : راه می رود

دوشنبه : عاشق می شود

سه شنبه : شکست می خورد

چهارشنبه : ازدواج می کند

پنجشنبه : به بستر بیماری می افتد

جمعه :  میمیرد



:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

حالمان بد نیست غم کم می خواهیم
کم که نه هر روز کم کم می خواهیم
آب می خواهیم سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
من نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدند
بعد از این با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
درد می بالد چو بدتر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
خنجری نامرد بر قلبم نشست
نیستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بغض غم بر درب سلولم نزن
من خودم خوش باورم گولم نزن
من نمی گویم که خاموشم نکن
من نمی گویم فراموشم نکن
من نمی گویم مه با من یار باش
من نمی گویم که غم خوار باش
من نمی گویم که غم دیر بس است
گفتم اما هیچ نشنیدم بس است
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
کوه کندن ر نباشد پیشه ام
بویی از فرهاد دارد تیشه ام
هیچ س دست ما را باز کرد؟ نه
فکر قلب تنگ ما را کرد ؟ نه
هیچ کس اندوه ما را دید ؟ نه
هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه
هیچ کس اشکی برای من نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روز یست حال من یدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است
گاه بر روی زمین زل می زنم
حافظ دیوان فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم



:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

یادت میاد


یادت میاد چی شد که من یکدفعه عاشقت شدم

بدون اینکه بزاری سوارقایقت بشم

یادت میاد نگات پر از شکایت و فاصله بود.

اما بجاش نگاه من صبور وپرحوصله بود.

یادت میاد وقتی که من گفتم چقدر دوست دارم

گفتی ببین من فرصت این قصه هارو ندارم

یادت میاد با این جواب خسته شدام از زندگی

تو رفتی و من موندم و یه دنیا غرق تشنگی

یادت میاد به چشم تو فقط یه دیونه بودم



:: بازدید از این مطلب : 148
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN
کاش عشقت دروغ نبود

..................................

آها ی زمین


یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته دل



:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN

 

بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهد

ناله هایت بوی عشق و بوی باران می دهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا

دست هایت دردهایم را تسلا می دهد

با من درمانده و شیدا سخن را تازه کن

حرفهایت طعم شیرین بهاران می دهد

وقت رفتن لحظه یی برگرد قبرم را ببین

بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهد

رفتیو چشم به دنبال قدمهایت گریست

زخم های مرده ام را رفتنت جان می دهد

نیست از من قدرت بوسیدن چشمان تو

باد می بوسد به جایم  قلب ایمان می دهد

 



:: بازدید از این مطلب : 141
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : SEVAN


زخمی عشق


می روم خسته و افسرده و زار


سوی منزلگه ویرانه خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه خویش

می برم تا که در آن نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از لکه عشق

زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا زتو دورش سازم

زتو ای جلوه امید محال

می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد می رقصد اشک

آه بگذار که بگریزم من از تو

ای چشمه جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من.....

عاقبت بند سفر پایم بست

می روم خنده به لب خونین دل

می روم از دل من دست بردار

ای امید عبث بی حاصل




:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()